ترورهاى اخير در سنندج٬ که طى دو هفته گذشته پنج مقام رژيم اسلامى را هدف قرار داد٬ هرچند در حاشيه سياست جارى طرح شد و جاى مهمى نيافت٬ فاکتور جديد و خطرناکى در متن وضعيت پيچيده و ملتهب سياسى ايران است. مستقل از اينکه سرنخ اين ترورها در دست جمهورى اسلامى است و يا فرقه هاى اسلامى و قومى عامل آن هستند٬ سوال اينست که اين ترورها به کدام اهداف سياسى خدمت ميکند٬ چه پيامدهائى بر سير مبارزه آزاديخواهانه و انقلابى مردم عليه جمهورى اسلامى دارد٬ و جنبش کمونيستى کارگرى چه سياستى در قبال آن دارد؟
زمانى دورتر٬ در دوران جنبشهاى چريکى و ناسيوناليستى و ضد امپرياليستى٬ ترور در متن مبارزه عليه دشمن جاى اساسى در سياست براى اين جنبشها داشت. اساسا جنبشهاى چريکى- چه اسلامى و چه خلقى و ناسيوناليستى - از ترور بعنوان خط مشى سياسى براى جنگ با دولت و دشمن اصلى مورد نظر استفاده ميکردند. در نتيجه ما با مقولاتى مانند "ترور سفيد" و "ترور انقلابى" روبرو بوديم. از نظر اينها٬ اولى چون از جانب بورژوازى است مشروعيت نداشت و دومى چون در خدمت اهداف خلقى و ملى و اسلامى و "انقلابى" است مشروعيت داشت. ميتوان ليست طولانى اى از ارتش ها و جنبشها و گروه هاى مختلف در آمريکاى لاتين٬ اروپا٬ آسيا و خاورميانه با تفاوتهاى بسيار برشمرد که کمابيش همين نگرش و روش را در مبارزه شان داشتند. به قول منصور حکمت٬ "زمانى بود که چپ سنتى و «ضد اميرياليست» خشونتهاى کور و تروريسم عنان گسيخته جريانات جهان سومى و ضد غربى را اگر نه بديده تحسين، لااقل به ديده اغماض مينگريست. ظلمى که به ملت هاى محروم و خلقهاى تحت ستم روا داشته ميشد به زعم اينان اين تروريسم را بعنوان عکس العملى مشروع توجيه ميکرد. تروريسم گروههاى فلسطينى، جريانات مسلمان و يا ارتش جمهوريخواه ايرلند، که قربانيانشان را بطور روز افزونى مردم بيدفاع و بى خبر غير نظامى تشکيل ميدادند، نمونه هاى برجسته اين تروريسم «مجاز» در دوره هاى قبل بودند، تروريسمى که ظاهرا به ظلمهاى گذشته و حال پاسخ ميداد، تروريسمى که ظاهرا در عکس العمل به خشونت و سياستهاى ضد انسانى دولتها و قدرتهاى سرکوبگر پديدار شده بود. جالب اينجاست که دولت اسرائيل نيز در طول سالها دقيقا با عين همين استدلال، يعنى با استناد به جنايات و نسل کشى هاى غير قابل توصيف فاشيسم هيتلرى و جريانات ضد يهود در کشورهاى مختلف عليه مردم يهود، سرکوب خشن مردم محروم فلسطين و کشتار هرروزه جوانان فلسطينى را توجيه کرده است " .
با بن بست و شکست جنبش ناراضيان طبقه متوسط شهرى و دانشگاهى٬ با تبديل کارگر و اعتراض کارگرى به مبارزه واقعى در همه کشورها٬ و با شکست ناسيوناليسم ميليتانت و ناسيوناليسم خلقى و سوسياليسمهاى غير کارگرى در مقياس جهانى٬ اين جنبشها بسرعت پايان يافتند. يا مضمحل شدند و يا با سيستم و دولتهاى مربوطه به طرقى به سازش رسيدند. اما بخشهائى که بجا ماند٬ همراه با عروج جريان اسلامى که تروريسم يک رکن اساسى هويتش بود٬ وارد سيرى از ترورهاى کور عليه مردم بيدفاع شدند. بويژه جنبش اسلامى در بسيارى جاها تروريسم را به زندگى مردم تحميل کرد. مسئله تروريسم در مقياس جهانى بحدى ميداندار شد که اينبار انواع تروريستهاى پاگونى و دولتى و عمامه بسر و غير دولتى٬ به نام "مبارزه عليه ترور" و "جهاد عليه کفر"٬ وارد يک مسابقه تروريستى شدند و دنيا را قربانى ترور و کشتار و ناامنى کردند. اشاره به ابعاد تروريسم و نقشى که در دنياى امروز ميتواند در هر تحول سياسى ايفا کند٬ مهم است. تا به اين بحث مربوط است٬ تروريسم ميتواند بعنوان مانعى در سير مبارزه مردم ايران و منطقه براى سرنگونى جمهورى اسلامى و شکست اسلام سياسى عمل کند.
کمونيسم کارگرى قاطعانه عليه تروريسم کور و تروريسم بعنوان يک خط مشى سياسى است. تروريسم همواره از زاويه منافع و اهداف انسانى و اجتماعى کمونيسم و طبقه کارگر مطرود بوده است. از نظر سياسى٬ هيچ ارتباط واقعى و مشروعى ميان مشقاتى که مردم محروم ايران کشيدند با سياست تروريستى سازمانها و فرقه هائى که ادعاى مبارزه با رژيم اسلامى را دارند و يا خود را به مردم ايران منتسب ميکنند٬ اعم از اسلامى و غير اسلامى، وجود نداشته و ندارد. تروريسم در مبارزه آزاديخواهانه کارگرى جايى ندارد. سياست کمونيسم کارگرى از ميدان بدر کردن تروريسم و قرار گرفتن در راس مبارزه اجتماعى براى پايان دادن به مصائبى است که تروريستها و بورژوازى به طبقه کارگر و مردم تحميل کرده اند. جنگ مردم با جمهورى اسلامى تازه در ابعاد وسيع و توده اى شروع شده است. پيروزى اين جنگ در گرو شرکت کارگران و توده مردم آزاديخواه در سراسر ايران و مبارزه انقلابى و آگاهانه براى درهم کوبيدن بنيادهاى ارتجاع اسلامى و نظام سرمايه دارى است. خط مشى تروريستى دقيقا عليه هدف کمونيسم و طبقه کارگراست و بايد توسط پيشروان و فعالين سياسى به آگاهى عمومى مردم منزجر از رژيم اسلامى بدل شود. نبايد اجازه داد جريانات متفرقه و مرتجع سياسى دولتى و غير دولتى٬ از مصائب مردم و نفرت شان از حکومت اسلامى با سياست ترور براى خود سرمايه سياسى بسازند. هدف ما پايان دادن به نظامى است که آدمکشى و ترور و تحجر جزو لايتجزاى آنست.
پيامدهاى فورى ترورهاى سنندج
پنج نفر از جانیان رژیم اسلامی ترور شدند که نفرت مردم از آنھا حد نمی شناسد. نفرت مردم برحق است و خواست واقعى شان سرنگونى همه اين جماعت مرتجع است. اى کاش دنیا خالى از اراذل و اوباش و جنایتکاران بود. دنیای بسيار قابل تحمل تری ميشد. چه بسا بخشى از مردم نفرت شان را با خوشحالى بروز دهند. اما درک سياسى تر اين واقعه بايد فراتر رود. همين مردم فورا با شرايط فوق العاده و حضور فوق برنامه اوباش بسيجى و اطلاعاتى و لباس شخصى و انتظامى روبرو شدند. با ايستگاههاى متعدد و سيار ايست و بازرسى مواجه شدند. با فضاى ميليتاريستى و امنيتى و ناامن در شهر روبرو شدند. جمهورى اسلامى هميشه کردستان را ميليتاريزه کرده و بهانه کم نمى آورد اما از فرصت ها هم استفاده ميکند. چه بسا وحشت اينها از عروج مبارزات توده اى در کردستان باعث شده که پيشاپيش به استقبال مسئله بروند و ضمن تصفيه هاى درونى مقدمات قربانى گرفتن از مردم را دست و پا کنند. اما اين ترورها اگر از جانب جريانات مهجور فرقه اى و بى ريشه هم صورت گرفته باشد٬ نتايجش يکى است. سياست ترور به اهداف جمهورى اسلامى کمک ميکند و نيروى محرکه و بهانه سرکوب مردم و نظامى تر کردن جامعه ميشود. وقتى چنين فضائى خلق شد٬ وقتى حساسيت به آن وجود نداشت٬ وقتى با هيچ جريان جدى که ميتواند مسئوليت عملش را بگيرد و از آن دفاع کند روبرو نيستيم٬ ما ظاهرا با "شبح" هائى مواجهيم که بطور سريال ترور ميکنند و کسى آنها را نميشناسد. هدف ترورها نيز ميتواند متنوع باشد. امروز حکومتى ميزنند و فردا مخالفين سياسى را. ادامه اين ماجرا ميتواند فضائى از ترور و وحشت راه بياندازد که در ادامه با چاشنى تحريکات قومى و مذهبى و عشيرتى تکميل شود. هدف اين ترورها در متن اوضاع کنونى ايران و در منطقه حساسى مانند کردستان ميتواند هدفى شوم براى بجان هم انداختن مردم باشد. جامعه را از درون تسليم کنند و با سرکوب و قربانى گرفتن عقب شان برانند.
اين سياست عليه مبارزه مردم براى سرنگونى جمهورى اسلامى است حتى اگر فقط سران رژيم را هدف قرار دهد. اين پرچمى نيست که طبقه کارگر و آزاديخواهان و زنان و جوانان در ايران را بسيج کند. همه نميتوانند تروريست شوند. اين سياست قرار است اتفاقا مردم را از پروسه سياسى بيرون کند. جنبشهاى آزاديخواه و انقلابى را عقب براند و به ارتجاع سياسى و فرهنگى و سرکوب خشن ميدان دهد. بويژه تاکنون هيچ جريان شناخته شده اى در اپوزيسيون سياست ترور را تائيد نکرده و يا آنرا بعنوان "گسترش مبارزه عليه رژيم اسلامى" عنوان نکرده است. به همين دليل اساس شايعات ميان مردم اينست که "کار خودشان است" و يا کار القاعده هاى کردستان و امثال اينهاست که دستشان در يک کيسه است.
تاکيدى در باره مبارزه نظامى
بحث و هشدار در مورد سياست تروريستى٬ بحثى در باره نفى مبارزه نظامى بطور کلى نيست. اينها دو پديده کاملا متفاوت اند. مبارزه براى سرنگونى جمهورى اسلامى به احتمال زياد اشکال نظامى بخود ميگيرد چون اين رژيم تا دندان مسلح با زبان خوش از سر راه مردم کنار نميرود. مردم و جنبشهاى اجتماعى ناچارند براى نفى قدرت موجود با قدرت ميليونى برخيزند٬ به مراکز قدرت هجوم ببرند٬ مقاومت ارتجاع اسلامى را درهم شکنند و قدرت را از دستشان درآورند. به احتمال زياد مردم و جنبشهاى سياسى و طبقاتى٬ در مسير مبارزه براى سرنگونى جمهورى اسلامى تا استقرار نظام بعدى٬ با ايستگاههاى مختلفى روبرو شوند و ناچار باشند براى حفظ قدرت خود و پيروزى جنگ کنند. اما کل مسائل و نيازهائى که روند مبارزه اجتماعى و طبقاتى الزامى ميکند٬ از جمله مبارزه نظامى٬ با تروريسم بعنوان خط مشى سياسى تفاوت بنيادى دارد. اولى٬ ضرورتى در ادامه تلاشى انقلابى با شرکت توده وسيع مردم براى آزاديشان است. دومى٬ سياستى براى قيچى کردن مردم از پروسه سياست و تحميل شکست به آنهاست. ترور وقتى توانست به جاى سياست و اعتراض سياسى و جنگ طبقاتى بنشيند٬ معنى اش اينست که نيروهاى اجتماعى از ميدان بدر شدند و جريانات فرقه اى و تروريست و ضد جامعه از هر سو ميداندار شدند. راه ما و مردم اينست که با مبارزه توده اى و انقلابى اين رژيم را سرنگون کنيم و سران و کاربدستان جنايت عليه مردم را در دادگاههاى منتخب و عادلانه و علنى به محاکمه بکشيم. راه حکومت اسلامى و نيروهاى فرقه اى اينست که با تروريزه کردن فضاى جامعه نفس دخالت مردم در سياست را قيچى کنند.
کارگران٬ مردم آزاديخواه کردستان !
هدف اين ترورها و پيامدهاى آن تماما در خدمت ارتجاع سياسى و بر ضد مبارزه مردم آزادیخواه و برابری طلب کردستان عليه حکومت اسلامى است. هشيارى سياسى در اوضاع کنونى بشدت مهم است. نبايد اجازه داد جريانات مهجور و فرقه اى و ضد جامعه٬ اعم از باندهاى حکومتى تا مشابهين شان در بيرون حکومت٬ سير مبارزه آزاديخواهانه و دخالت گسترده جامعه در سياست را قيچى کنند. نبايد اجازه داد سياستهاى ارتجاعى و قرون وسطائى تفرقه براساس "اهل تسنن- اهل تشيع" بار ديگر از مردم بيدفاع کردستان قربانى بگيرند. نبايد اجازه داد جريانات بى ربط به جامعه از نفرت برحق مردم از حکومت اسلامى با روشهاى ارتجاعى براى خود سرمايه سياسى بسازند. راه حل انقلابى و خط مشى آزاديخواهانه کمونيستى کارگرى مبتنى بر نفى حاکميت ترور و توحش و اعدام است. ما در جنگ نيروهاى ارتجاعى کنار هيچکدامشان قرار نميگيريم. دشمن دشمن ما دوست ما نيست. در عين حال تاکيد داريم که اهداف و عواقب اين سياستها تماما عليه مردمى است که با قدرت عليه جمهورى اسلامى بپا خاسته اند.
هوشيار باشيم و نيروهاى ضد جامعه را منزوى کنيم. *